درنیکا درنیکا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

درنیکا جون

دردودل نوزاد با خدا

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید : می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به ا ین کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ ….. خداوند پاسخ داد : از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.ا ما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند .   خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواه...
10 بهمن 1391

دلتنگی بابایی

سلام دخمل بابا، خوبی عزیزم؟ یک هفته است بابایی درنیکاشو ندیده با مامان جون رفتی مسافرت دل بابایی کلی برات تنگ شده بابایی هر روز چندبار عکساتو نگاه میکنه و بوس میکنه! آخه دل بابایی برای لبخندات، نگاه قشنگت حتی گریه هات تنگ شده انشالله که شمال خوش بگذره! خوب بابایی نتونست بیاد انشالله عید جبران میکنه! مواظب خودت باش عسلم   ...
10 بهمن 1391

بدون عنوان

صبح همه خسته بودیم زیاد خوابیدیم، حدود ظهر بیمارستان رفتیم. آخه مامان و بابایی نگرانم بودند که نکنه خدای نکرده مریضم که آینقدر گریه میکنم و شبا نمی خوابم، اما دکتر گفت دخترتون صحیح و سلامت هست. مامانی واسم پوستر و کتاب خرید یه عالمه کتاب قشنگ! مرسی مامانی الان ساعت 9:30 هست من خوابیدم، عمه جون نرگس و عمه جون زهرا خونه ما هستند. ...
1 بهمن 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به درنیکا جون می باشد